سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طمع، حکمت را از دلهای دانایان می برد . [پیامبر خدا علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :3
بازدید دیروز :2
کل بازدید :23533
تعداد کل یاداشته ها : 8
103/1/10
5:7 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
هیتلر[29]
باز باران بی ترانه،گریه های بی بهانه،میخورد برسقف قلبم،باورت شاید نباشد،خسته است این قلب تنگم.

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
نمیشه یه سلام کرد؟![1]
لوگوی دوستان
 

 
به مجرد خونه اجاره نمیدن
به مجرد مسکن مهر نمیفروشن
به مجرد وام ازدواج نمیدن
یه دفه به مجرد زن هم ندید هم خیال خودتونو راحت کنید هم خیال ما  !



هر وقت یکی یه جوک خیلی بیمزه براتون تعریف کرد الکی بلند بلند بخندین
وگرنه فکر میکنه متوجه نشدین جوکشو تکرار میکنه و بیشتر حالتونو بهم میزنه !
 


تا حالا دقت کردین
که همیشه سلیقه اون کسی که کنترل تلویزیون دستشه با تو 180 درجه فرق داره ؟

 

انسان کلاً موجودیه که وقتی خرش از پل بگذره همه چی یادش میره
اونی هم که اینو قبول نداره خرش هنوز روی پله !



ما دماغ فابر?ک?ا با انگشت به جاها?? ازدماغمون دسترس? دار?م
که شما دماغ عمل?ها با گوش پاک کن هم دسترس? ندار?د  ))



پسره 11 سالشه استاتوس گذاشته اگه بابام برام آیفون نخره شب خونه نمیرم !
من تو اون سن یه عینک شنا داشتم
وقتی میرفتم حموم تشتو آب میکردم با کله میرفتم توش و ساعت ها به شادی میزیستم

 

یکی از پیچیده ترین آدرس دادنا
دادن آدرس به کسیه که داره پشتتو میخارونه هست



از قسمتای خوب تنها رندگی کردن اینه که ته دیگاتو یه هیچکس نمیدی !
 

یه پتوی مستطیل شکل دارم
بعضی وقتا از عرض میوفته رو پام اصابم خراب میشه هی باید Rotate ـش کنم !



مزدور چیست؟
نوعی موز هست که در مناطق دور یافت میشود !
 


به کافه چ? گفتم همان هم?شگ?
نگاه سنگ?نش را به چشمانم انداخت و گفت :
زر نزن بابا ا?نجا 2 هفتس افتتاح شده !
 


عشق 2 حالت داره عشق مادر به فرزند و عشق خدا به بنده
بقیه ش تاثیرات هورمونیه !

 

بعضی آهنگها به درد این میخورن
که بریزی توی فلشت و توی ماشین همش ردشون کنی
تا برسی به آهنگ مورد علاقت !
 


فقط یه ایرانی میتونه صدها هزار تومان بده میز ناهار خوری بخره
ولی در آخر روی زمین غذا میل کنه !
 


اعتراف م?کنم ?ک? از تفر?حات دوران
کودک?م ا?ن بود که ?ه مگس م?گرفتم بهش
نخ م? بستم بعد ?ک? د?گه هم م?گرفتم
بالهاشو م?کندم م?بستمش اون سر نخ, بعد مگس
سالمه پرواز م?کرد و ا?ن ?ک? رو بکسل
م?کرد م?برد با خودش
?مصب صحنه ? پراحساس? بود



بعضیا هم هستن اینقد ماهن که میخوای هی نگاشون کنی
چیه؟
چرا  زل زدی به من؟
 


اگه میدونستی چقد برام مهمی کلاه ایمنی میذاشتی سرت میرفتی بیرون !
 


آیا میدانید چه کسی اولین بار ماست رو کشف کرد
آیا میدانید چه کسی اولین بار آن را با خیار قاطی کرد
آیا میدانید چه کسی به آن گردو و نعنا را افزود
لامصب خیلی حال میده ، هرکی بوده دمش گرم !

 

کسایی که اول رابطه بهت میگن بی احسـاس
همون لعنتی هایی هستن که
وقتی عاشقت کردن ، آخرش بهت میگن یه کم منطقی باش
 


دوسـتـای واقـعـی پشت سر هم حـرف نـمیـزنـن
جمع میشن با هـم پشت سر بـقیـه حرف میـزنن !!
( از کتاب اصول زن بودن – جلد 8 – پـاورقی صفحه 2013 )

 

دقت کردین دو جا جاذبه زمین هیچ شمرده شده یکیش تو خارج از جو زمینه
یکی دیگشم تو کارتون فوتبالیستهاس !!
 


به سلامتی مادری که اگـه 100 تـا پـریز خالی هم باشه
برا وصل کردن جاروبرقی ، گوشیه تو رو از شارژ در میاره !
 


باز کردن ســـــر حرف
گاهــــی اوقات از باز کـــردن گاوصنـــدوق بانــک هــم سخــــت تره
 


یکی از مشکلات دوران تحصیل اینه که وقتی گرسنت میشه نمیتونی درس بخونی
وقتی هم که سیر میشی نمیتونی درس بخونی
ولی مشکل اصلی تر اینه که حد وسط نداره ، یا گرسنه ای یا سیر !
 


نمیدونم چه رمزیه لامصـــب
بعضیـــــا میگن “عزیــــــزم” انگار فحــش دادن
ولی بعضیا به آدم میگن “دیوونـــــه” انگار دنیـــا رو به آدم دادن
 


یعنی موندم چ? بگم
یه مزاحم تلفن? دارم .. ه? زنگ م? زنه من فحشش م? دم…
سر? ِ آخر که فحشش دادم ، اس ام اس زده
کار? نکن که د?گه زنگ نزنماا !

 

زن ها اصن پ?چ?ده ن?ستن!
فقط ?ه کم محبت م?خوان
?کم? هم عشق
و ?کم? هم پول
و ?ه کم? هم تعر?ف
?ه کم? تفر?ح
?ه کم? خر?د
?ک ماش?ن ترج?ها با?? 4 م?ل?ارد
2 تا خونه تو زعفرانیه
?ه و??? 5000متر? تو شمال
و چندتا چ?ز د?گه که شما مردا سر درنم?ارین!
 
منبع : جذاب

92/5/27::: 1:19 ع
نظر()
  
  

سلام به همه ی بچه ها البته دیگه بچه ای نموند که پترس رو که مسدود کردن ما هم بیخانمان شدیم آخه اینم شد زندگی نه خدایش اینم شد زندگی آدم چهار ترم پشت سر هم مشروط میشه  تازه با اون نوناشون ..............

لطفا پس از خوندن مطلب زیر از پدر مادر ها زیاد سوال نپرسید حتی شما دوست عزیز.......چون اینجوری نهنه باباهاتون رو میندازین به جون هم از ما گفتن بود بالاخره من خودم یه مدت بابا بودم میفهمم این چیزا رو چهارتا شلوار بیشتر از شما پاره کردم

روزی دخترک از مادرش پرسید: "مامان  نژاد انسان ها از کجا اومد؟مادر جواب داد: خداوند آدم و حوا را خلق کرد. اون ها بچه دار شدند و این جوری نژادانسان ها به وجود اومد.
دو روز بعد دختر همین سوال رو از پدرش پرسید.
پدرش پاسخ داد: "خیلی سال پیش میمون ها تکامل یافتند و نژاد انسان ها پدید اومد.."
دخترک که گیج شده بود نزد مادرش رفت و گفت:مامان  تو گفتی خدا انسان ها روآفرید ولی بابا میگه انسان ها تکامل یافته ی میمون ها هستند...من که نمی فهمم!
مادرش گفت: عزیز دلم خیلی ساده است. من بهت در مورد خانواده ی خودم گفتم و بابات درمورد خانواده ی خودش!
 


90/11/13::: 11:30 ع
نظر()
  
  

روز اول: اتاق شماره پنج، خونه جدید ما! جارو برقی رو از انبار می گیریم.علی خیلی بهداشتیه. همه جا رو برق میندازه حتی می خواد پنکه سقفی رو هم دستمال بکشه! حیف که سرعتش زیاده وگرنه می کشید! اتاق شده یه دسته گل.

 اینم یه جور زندگیه! « الو مامان! یه هم اتاقی خوب پیدا کردم! چی؟! …. نه! پسره!»

 « وای خداجون من دانشجو شدم!»

روز دوم: « زندگی مستقل آدم رو مرد میکنه» علی میگه. موافقم. احساس می کنم واقعاً دارم مرد می شم! باز دمپائیم گم شد. اشکالی نداره یکی دیگه می خرم.

« الو بابا! پول شهریه رو کی می فرستی؟ میشه هشتصد هزار! چی؟!…… به تومن دیگه!… الو بابا! خوبی؟! ……»

امشب رو استثناً- مثل دیشب- کالباس می خوریم. از فردا دیگه غذای درست و حسابی می خوریم. اَه ساعت سه نصف شبه. چرا این اتاق بغلی ها نمی خوابن؟ « آقای محترم من فردا صبح کلاس دارم. صدای اون ضبط رو کم کنید. عشقته؟! غلط کردی! یقه رو ول کن…..آخ چشمم! »

روز سوم: وای دیر شد! جنازم رو می کشم سر کلاس با چشمای پف کرده! « چی استاد نمی آد؟» خدا لعنت کنه…… خدا لعنت کنه…… یزید رو!

 کباب کوبیده سلف هم که سرد می شه مثل لاستیک میشه. اگه حلقه ای درستش می کردن می شد به جای تسمه پروانه ازش استفاده کرد!

 دمپایی رو هم اگه پشت در پارک کنی وقتی برگردی دیگه نیست « حتماً کار این اتاق بغلی های از خدا بی خبره» علی میگه.

روز چهارم: « روزها طولانیه! مگسی برای کشتن نیست چه باید کرد!» گاهی توی بیکاری شعر می گم! علی یه ساعته که جلوی آیینه داره تیپ می زنه« بسه دیگه …… شدی!» گوش نمی کنه.

 استثناً چهارمین شبی هست که کالباس می خوریم، احساس می کنم کالباسهای شب اولی هنوز توی معدم مونده! دو تا تاریخ روی بسته کالباس بود الان که دقت می کنم هردوش مال پارسال بود! روز پنجم: علی میگه فکر میکنه عاشق شده، نمی دونه به مامانش بگه یا نه. از اثرات بیکاریه دیگه ,شاید هم کار اون کالباسهاست که زده به مغزش!

 شام نداریم. کالباسها رو علی انداخته توی سطل آشغال. اگه نمی انداخت مجبور نبودیم امشب نون و رب بخوریم! هوا یک کم سرد شده شوفاژ ها هم سرد شدن! شب با کاپشن می خوابیم. یک« دم کنی» داریم، روی سرم می پیچم. تا صبح حتماً مخم خوب دم می کشه!

وای چرا مرد شدن اینقدر سخته! روز ششم: بوی دود توی راهرو پیچیده « میری به این اتاق بغلی ها بگی رعایت کنن؟»علی میگه .

 سیاهی دور چشمم رو نشون میدم« نه بیا با هم بریم» در رو که باز میکنیم یه دود غلیظ تر می زنه بیرون. حلقه زدن دارن قلیون می کشن« آقایون محترم میشه داخل ساختمون قلیون نکشین؟» « نه! هرهرهر……..»

همه ی لباسهام چرک شده. ظرف ها کثیفه. ای خدا چی میشد شهر خودم قبول میشدم!

روز هفتم: « خدایا چرا این دنیا رو آفریدی» علی دچار یأس فلسفی شده، نمی دونم مربوط به اون شکست عشقیه یا اثرات کالباس ها! یک هفته است اتاق رو جارو نکردیم.کف اتاق مورچه ها دارن تظاهرات می کنند!

حوصله ام از این اتاق سر رفته، حوصله ی بیرون رفتن هم ندارم، دو ساعته که روی تخت دراز کشیدم، دو ساعته دارم به سقف نگاه می کنم. آفتاب افتاده توی اتاق، گرد و خاکها دارن توی نور معلق می زنند، پشتم عرق کرده، حوصله ی غلت زدن هم ندارم. « خدایا چرا این دنیا رو آفریدی»

« الو مامان!…….. دوستت دارم…….. نه گریه نمی کنم فقط صدام گرفته!»


90/1/15::: 12:35 ص
نظر()
  
  

? – بلوغ : زنان بسیار سریعتر از مردان بالغ میشوند. اغلب دختران ?? ساله میتوانند مانند یک انسان بالغ رفتار کنند. اغلب پسران ?? ساله هنوز در عالم کودکانه بسر برده و رفتارهای ناپخته دارند. به همین دلیل است که اکثر دوستی های دوران دبیرستان به ندرت سرانجام پیدا میکنند.

 قهوه تلخ: فرض کنید چند زن و مرد در اتاقی نشته اند و ناگهان سریال قهوه تلخ شروع به پخش می شود. مردها فورا هیجان زده شده و شروع به خنده و همهمه میکنند، و حتی ممکن است ادای جهانگیر شاه دو لو را نیز درآورند. زنان چشمانشان را برگردانده و با گله و شکایت منتظر تمام شدنش میشوند.

دست خط: مردها زیاد به دکوراسیون دست خطشان اهمیت نمیدهند. آنها از روش “خرچنگ غورباقه” استفاده میکنند. زنان از قلم های خوشبو و رنگارنگ استفاده کرده و به “ی” ها و “ن” ها قوس زیبایی میدهند. خواندن متنی که توسط یک زن نوشته شده، رنجی شاهانه است. حتی وقتی می خواهد ترکتان کند، در انتهای یادداشت یک شکلک در انتها آن میکشد.

 حمام: یک مرد حداکثر ? قلم جنس در حمام خود دارد – مسواک، خمیر دندان، خمیر اصلاح، خود تراش، یک قالب صابون و یک حوله. در حمام متعلق به یک زن معمولی بطور متوسط ??? قلم جنس وجود دارد. یک مرد قادر نخواهد بود اغلب این اقلام را شناسایی کند.

 خواروبار: یک زن لیستی از جنسهای مورد نیازش را تهیه نموده و برای خریدن آنها به فروشگاه میرود. یک مرد آنقدر صبر میکند تا محتویات یخچال ته بکشد و سیب زمینی ها جوانه بزنند. آنگاه بسراغ خرید میرود. او هر چیزی را که خوب بنظر برسر می خرد.

 بیرون رفتن: وقتی مردی میگوید که برای بیرون رفتن حاضر است، یعنی برای بیرون رفتن حاضر است. وقتی زنی میگوید که برای بیرون رفتن حاضر است، یعنی ? ساعت بعد وقتی آرایشش تمام شد، آماده خواهد بود.

گربه: زنان عاشق گربه هستند. مردان میگویند گربه ها را دوست دارند، اما در نبود زنان با لگد آنها را به بیرون پرتاب میکنند.

 آینه: مردها خودبین و مغرور هستند، آنها خودشان را در آینه چک میکنند. زنان بامزه اند، آنها تصویر خود را در هر سطح صیقلی بازدید میکنند — آینه، قاشق، پنجره های فروشگاه، برشته کننده ها، سر طاس آقای زلفیان…

تلفن: مردان تلفن را به عنوان یک وسیله ارتباطی برای ارسال پیامهای کوتاه و ضروری به دیگران در نظر میگیرند. یک زن و دوستش می توانند به مدت دو هفته با هم باشند و بعد از جدا شدن و رسیدن به خانه، تلفن را برداشته و به مدت سه ساعت دیگر با هم شروع به صحبت کنند.

آدرس یابی: وقتی یک زن در حال رانندگی احساس میکند که راه را گم کرده، کنار یک فروشگاه توقف کرده و از کسی که وارد است آدرس صحیح را میپرسد. مردان این را به نشانه ضعف میدانند. آنها هرگز برای پرسیدن آدرس نمی ایستند و به مدت دو ساعت به دور خودشان میچرخند و چیزهایی شبیه این میگویند: “فکر کنم یه راه بهتر پیدا کردم،” و “میدونم که باید همین نزدیکی باشه، اون مغازه طلا فروشی رو میشناسم.”

 پذیرش اشتباه: زنان بعضی اوقات قبول میکنند که اشتباه کردند. آخرین مردی که اشتباهش را پذیرفته ?? قرن پیش از دنیا رفته است.

فرزند: یک زن همه چیز را در مورد فرزندش می داند: قرارهای دکتر، مسابقات فوتبال، دوستان نزدیک و صمیمی، قرارهای رمانتیک، غذاهای مورد علاقه، اسرار، آرزوها و رویاها. یک مرد بطور سربسته و مبهم فقط میداند برخی افراد کم سن و سال هم در خانه زندگی میکنند.

لباس شیک پوشیدن: یک زن برای رفتن به خرید، آب دادن به گلهای باغچه، بیرون گذاشتن سطل زباله و گرفتن بسته پستی لباس شیک می پوشد. یک مرد فقط هنگام رفتن به عروسی و یا مراسم ترحیم لباس رسمی برتن میکند.

 شستن لباسها: زنان هر چند روز یک بار لباسهایشان را میشویند. مردها تک تک لباس های موجود در کمد، حتی روپوش و اونیفرم جراحی هشت سال پیش خود را می پوشند و هنگامیکه لباس تمیزی باقی نماند، یک لباس کثیف بر تن نموده و کوه ایجاد شده از لباسهای چرک خود را با آژانس به خشک شویی منتقل میکنند.

 عروسی: هنگام یاد کردن از عروسی ها، زنان در مورد “مراسم جشن” صحبت میکنند، مردان درباره “میهمانی های دوران مجردی.”

 اسباب بازی: دختران کوچک عاشق عروسک بازی هستند و وقتی به سن ?? یا ?? سالگی میرسند علاقه شان را از دست میدهند. مردان هیچگاه از فکر اسباب بازی رها نمیشوند. با بالا رفتن سن آنها اسباب بازی هایشان نیز گران قیمت تر و پیچیده تر میشوند. نمونه های از اسباب بازیهای مردان: تلویزیون های مینیاتوری و کوچک، تلفنهای اتومبیل، مخلوط کن و آب میوه گیری، اکولایزرهای گرافیکی، آدم آهنی های کنترلی، گیمهای ویدئویی، هر چیزی که روشن و خاموش شده، سر و صدا کند و حداقل برای کار کردن به شش باتری نیاز داشته باشد.


89/12/8::: 10:46 ع
نظر()
  
  

 

دختر به پسر :
ای ارغوانی پیرهن، ای لی به پا، ای جین به تن!
ای دلبر مو فرفری ، زیبائیت همچون پری
آبی کت دکمه زری ، از هر بدی هستی بری
آه ای مهندس بعد از این ، ای مهربان نازنین
ای حرفهایت دلنشین
شیرین بیان نکته بین!
پس کی می آیی خانه مان ، از بهر شیرینی خوران؟
بعد از گذشت سالها، در انتظارم همچنان
گفتند با من دیگران، در انتظار او نمان
با ده نفر مانند تو ، او بوده همچون عاشقان!
اما نگردد باورم ، این حرفها ای یاورم
تا باز گردی سوی من
در انتظارم باز هم...
پسر به دختر:
مویم اگر گیس بود ، روغنی و خیس بود
موجب اینها فقط ، عشق فرنگیس بود
چون که فرنگیس گفت داری اگر عشق من
پس تو به سرعت بزن تیپ جدید خفن !
نقره به دست از عقیق ، حلقه ی انگشتری
ریش و سبیلت بزن شب به شب از ته به تیغ
فخر منی گر کنی ، موی سرت را بلند
چون که کمی شد بلند با کش قیطان ببند
ابروی خود کن درست ، با نخ و موچین تیز
خیلی می آید به تو گر کنی اش ، رنگ نیز!
آه چه خوب است اگر لنز گذاری به چشم
آن هم از آنها که هست صادره از کیش و قشم
رخت و لباسی بخر ، دو به دویش در تضاد
پیرهنت تنگ تنگ ، لیک ازارت گشاد!
تیپ تو وقتی شود این مدلی خنگ و قر
می کنم از ازدواج با پسری چون تو حظ!
هر چه فرنگیس گفت گشت عمل مو به مو
چون شده بی اختیار این پسر از عشق او
بله ، به این شکل و ریخت
او بدلم کرده است
من شده ام کور عشق
جوّ بغلم کرده است

 


89/11/17::: 10:47 ع
نظر()
  
  
   1   2      >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سللللللللللللللاااااااااااااممممممممم